مقدمه:

چشمانم را آهسته زیر چتر پر از ابر آسمان باز میکنم و توی شب سرد بارانی در یک خیابان باران نم نم می بارد، این ترنم حضور بارش باران برای من لطیف و پر از حس غرور است و نوید یک حس دور که پر از رنگ حضور است را به من میدهد.